شب زنده داری های مامان و بابا
عزیزم دو - سه هفته ای است که اصلا شب ها نمی خوابی و تا ٣- ٤ صبح گریه میکنی اوایل میگفتم خوب میشی چون دلیل خاصی نداشت تازه هم دکتر برده بودمت ولی ادامه پیدا کردن این مسئله ملال آور شده. الان هم کمی بهتر شدی دیگه گریه شدید نمی کنی ولی شبها نمی خوابی. من و بابا کلا شب ها بیداریم . با وجود اینکه صبح ها باید سر کار بریم این مسئله مامان و بابا رو اذیت میکنه . تازه مامان باید پروپزالش هم تصویب کنه ببین دیگر چه شود . امیدوارم کمی بهتر بشی. البته سلامتی تو از همه چیز مهمتره تازه مامانی و خاله مهتاب و دایی امید امشب راهی مشهد هستن ، خوش به سعادتشون. ان شاء الله قسمت ما هم شود. ...